در زندگی امروزه و پر از اطلاعات حجیم که از هر گوشه و کنار بر ذهن انسان وارد میشود
و فضای زیادی از مغز و ذهن انسان را درگیر میکند هر فرد نیاز دارد
تا به برنامهها و هدفهایی که برای خود قرار داده است جامه عمل بپوشاند.
از آنجایی که فرد خودش را با دیگران مقایسه میکند در بلایی چون اهمالکاری میافتد.
برای من که مربی و کوچینگ تحول فردی هستم مسلم است
که انسانها خواسته و ناخواسته در محاصره این اطلاعات هستند
و در رسیدن به برنامههای نوشته شده خودشان دچار مسائل متعدد میشوند.
یکی از این مسائل اهمال کاری در رسیدن به هدفها و انجام برنامههای از پیش تعیین شده است.
چینش خواستهها، توانمندیها، دانشها و آموختهها حاکی از این است که ما میتوانیم
یک دوره عالی، یک هنر فوقالعاده، یک کسب و کار پر رونق را راه اندازی کنیم
ولی چرا در خیلی از موارد ما از انجام آنها طفره میرویم
و انجام آن را به آینده واگذار میکنیم.
بله درست متوجه شدید این اهمال کاری است که اجازه انجام کارها را به ما نمیدهد. اهمالکاری علل گوناگونی دارد که من در ادامه مبحث به آن میپردازم.
اهمال کاری
توقعات ذهن باعث میشود ما کارهایمان را عقب بیندازیم
برای اینکه میخواهیم کارها را به خوبی و بدون اشتباه انجام دهیم.
چند و چون آن را بررسی کنیم. ذهن همیشه به دنبال دلیل و برهان است
بهانه های پیش و پا افتادهای میآورد
که الان وقت انجام این کار نیست، بیشتر بررسی کن، کارت باید بدون ایراد باشد،
باید عالی باشی تا اقدام کنی و باعث میشود
در انجام کار و اقدام برای آن تعلل و تأخیر ایجاد شود.
روشن است که ذهن همیشه و مدام در حال تلقین کردن این جملات است
که هنوز فرصت داری، بالأخره یک روز انجامش میدهی، چه لزومی دارد که خودت را به دردسر بیندازی، عمرت هنوز باقی است
و هنوز فرصت داری. فردا را که از تو نگرفتهاند پس برای انجام کارهایت عجله نکن.
پیشنهادهای زیاد و پی در پی ذهن برای به تعویق انداختن کارها همچنان ادامه دارد
و ذهن همچنان دنبال فرصتسوزی و عدم تغییر است.
۳٫ ماندن منطقه امن: ذهن دوستدار امنیت و آسایش است. برای اینکه دچار چالش نشود و درگیری برای خود به وجود نیاورد تمام تلاش خود را میکند تا جایی که میتواند از نقطه امن خود خارج نشده و دچار چالش نگردد.
۴٫ ترس: ترسی که ما به خاطر اجرای نادرست کارها، انجام اشتباه برنامه ها و … داریم حربه طبیعی ذهن است و باعث میشود خود را در دل چالشها و تغییرات قرار ندهیم.
من با کاملگرایی مخالف نیستم. بلکه کمالگرایی است که باعث شده حال بیشتر انسانها خوب نباشد.
۱٫ برای غلبه بر کمالگرایی کارهایتان را انجام دهید و به نتیجه برسانید حتی اگر پر از اشکال و اشتباه باشد. کارتان را با پشتکار زیاد انجام دهید تا بت کمالگرایی در ذهنتان شکسته و عظمت آن برایتان از بین برود.
۲٫ براین باور باشیم که بالأخره از این جهان خواهیم رفت. پس چه بهتر که از خود اثری بر جای بگذاریم. به حرف ذهن گوش نداده و کار خودمان را بکنیم. کار امروز را به فردا نسپاریم.
۳٫ هر چقدر میتوانیم خود را در دل چالشها و برنامههای نو قرار بدهیم. هر چالشی مساوی است با رشد و پیشرفت و اعتماد به نفس. هر چقدر در دل مسائل وارد شویم ذهنمان، ترسمان یک قدم عقب نشینی میکند و راه برای انجام کارهای بعدیمان هموارتر میشود. قدم اول را برداریم تا آخر راه را رفتهایم. مهم قدم اول است.
۴٫ ترس محصول بافتههای ذهن است. با اقدام و عمل میتوانیم بر ترسمان غلبه کنیم. من به عنوان مربی تحول فردی کارکرد ذهن مخاطبین و انسانها را میشناسم و در دوره تحول ذهنی بر روی ترس شاگردانم کار میکنم.
هر چقدر به ترس بها بدهیم و ذهن درگیر آن شود کار برای ما مشکلتر خواهد شد. با عملگرا بودن و اقدامات سریع و به موقع میتوانیم بر ترسهایی که توهمی بیش نیستند غلبه کنیم و این مهم در دوره تحول ذهنی مدرسه تحول فردی قابل دستیابی است.